نام اصلی رمان : Notre - Dame de paris
نویسنده: ویکتور هوگو | Victor Marie Hugo
مترجم: جواد محیی
تعداد صفحات: 526
گوژپشت نتردام ، اثر ویکتور هوگو در سال های مختلف و با عنوان گوژپشت نتردام توسط ناشران و مترجمین مختلف عرضه شده است و ما یکی از آنها را برای شما قرار داده ایم ، این اثر توسط آقای جواد محیی ترجمه شده است
رمان گوژپشت نتردام دارای بخش های مختلف با عنوان های زیر میباشد :
بخش اول:
- تالار بزرگ
- پیر گرنگوار
- آقای کاردینال
- خواجه ژاک کوپنول
- کازیمودو
- اسمرالدا
بخش دوم:
- از چاه به چاله
- میدان اعدام
- Besos para Golpes
- عواقب تعقیب زن زیبا
- گرفتاری های بعدی
- کوزه شکسته
- شب عروسی
بخش سوم:
بخش چهارم:
- نیکوکاران
- کلودفرولو
- صدای زنگ ها
- سگ و صاحب سگ
- دنباله سرگزشت کلودفرولو
- کراهت در انتظار
بخش پنجم:
- راهب سن مارتن
- آن بدست این منهدم خواهد شد
بخش ششم:
- نظری بی طرفانه به هیئت قضاوت قدیم
- سوراخ موش
- داستان گرده نان
- قطره ای اشک برای جرعه ای آب
- پایان داستان کلوچه
بخش هفتم:
- خطر اعتماد به حیوان
- هر راهبی فیلسوف نیست
- زنگ های کلیسا
- آنانگی ANATKH
- دو مرد سیاه پوش
- خاصیت نا سزا در هوای آزاد
- راهب بد خو
- فایده پنجره های مشرف به رودخانه
بخش هشتم:
- تبدیل سکه طلا به برگ خشک
- سکه طلایی که به برگ خشک مبدل شد
- پایان داستان سکه ای که به برگ خشک مبدل شد
- Lasciate Ogni speranza
- مادر
- سه مرد با سه قلب متفاوت
فصل نهم:
- التهاب
- گوژپشت ، یک چشم ، لنگ
- مرد کر
- سفال و بلور
- کلید در سرخ
- دنباله ی کلید در سرخ
فصل دهم:
- افکار عالی گرنگوار
- بروید ولگرد شوید
- زنده باد شادی
- دوست ناشی
- پنجره روشن باستیل
- مشعل زیر سرپوش
- ندای یاری شاتوپره
بخش یازدهم:
- پاپوش کودک
- دانته
- عروسی فوبوس
- عروسی کازیمودو
همانطور که مشاهده میکنید از عنوان بخش های مختلف داستان های رمان گوژپشت نتردام میتوان به این پی برد که این رمان یک رمان ادبی ، آموزنده و بسیار زیباست ، همچنین سبک نوشته های آن به زمان های قدیم بازمیگردد و این رمان را به گزینه ای مناسب برای علاقه مندان به ادبیات قدیم تبدیل میکند ، قسمتی از متن این کتاب:

خلاصه داستان:
در قرن پانزدهم در پاریس ،یک دختر جوان کولی زیبا به نام اسمرالدا با بز کوچک خود می رقصید و برنامه اجرا می کرد. کلود فرولورئیس قبیله ی نتردام که عاشق اسمرالدا شده بود با کمک مردی به نام کازیمودو سعی دارد دختر را بدزدد که موفق نمیشود. مدتی بعد فردی به نام فوبوس که توانسته بود بر اسمرالدا غلبه کند توسط کازیمودو کشته میشود و با نا عدالتی هر چه تمام تر اسمرالدا را به جرم قتل به اعدام محکوم می کنند و …
این رمان علاوه بر داستان دلخراشش یک اثر فلسفی میباشد که به نوعی تاریخ را بازگو میکند.